خاطرات سرخوشانه
دیروز صبح رفته بودم دکتر ... یعنی رفتیم اونجا دیدیم شلوغه ، برگشتیم ... البته کاملا که نه ... نوبت گرفیتم و رفتیم بازار و خرید و حالی به حولی ... یه پارچه خریدم واسه پالتو ... اینقدر خوشمله که نمیتونین تصور کنین !! ... اصلا کارخونه ش وقتی این 2 متر پارچه رو بافت آتیش گرفت و نابود شد ... واسه همین دیگه هیچ جا مدلش پیدا نمیشه تک تک بیده ... دنبالش نگردین
... تازشم یه مغازه ی عروسک فروشی هم بودش که من همونجا وایسادم و پامو زدم زمین و به مامان گفتم من ازینا میخوام ... ولی از اونجایی که تصمیم گرفتم بزرگ بشم فقط به عکس گرفتن ازشون بسنده کردم :
خلاصه برگشتیم مطب دکتر ... وقتی نوبتم شد و رفتم داخل بعد از معاینه خیلی سریع و بدون فکر کردن گفت این یه کیست هستش و باید سریع عمل بشه ... مامان گفت اگه عمل نشه چی ؟ ... گفت اگه عمل نشه این کیست رشد میکنه و بعدش باید بافت های بیشتری برداشته بشه .............
یه مقدار برام توضیح داد و منم مثل کسایی که دارن خواب میبینن گیج و منگ نگاش میکردم ... موقع بیرون رفتن گفتم من گاهی اوقات یه دل دردای بدی میگیرم و سینه م میسوزه ... وقتی کامل براش حالتامو توضیح دادم گفت باید یه نوار قلب بگیری ... ممکنه مشکل از قلبت باشه شایدم معده ............................
از دیروز تا حالا مثل دیوونه ها شده بودم ... توی اتاق واسه خودم اینقدر گریه میکردم تا آروم بشم ... ولی جلوی مامان اینا اصلا ناراحتیمو نشون نمیدادم ... چون میدونم اونا بیشتر از خودم منو دوست دارن ... همش با خودم فکر میکردم اگه از زیر عمل زنده بیرون نیام چی ؟ ... آخه چرا من باید این مریضی رو داشته باشم ؟ ... مگه من چیکار کردم ؟ ... آخه چطور ممکنه اول سن 20 سالگی دکتر بهم بگه برو نوار قلب بگیر ؟ ... ... و کلی چراهای دیگه ... همینا باعث میشد بیشتر گریه م بگیره ... ولی امروز ظهر وقتی صدای اذان ظهر رو شنیدم خیلی آروم شدم و با خودم گفتم : دیوونه .. این کارا چیه که میکنی ؟ خواست خداست دیگه ... مگه کاری از دست تو برمیاد ؟ ... فعلا که آرومم ... اینکه میگم فعلا به خاطر اینه که من خیلی آدم دمدمی مزاجی هستم ... یهویی میبینی دوباره زد به سرم ...
اگه خدا بخواد قراره اوایل اسفند عمل بشم ... تازه همونم یه کم دیره ولی چون مامان و بابا اول آذر دارن میرن مکه و بعدشم امتحانات شروع میشه می افته برای اسفند ... تازه بعد از عمل 10 روز استراحت مطلق هم داره ... من چی کار کنم ؟ ...
Design By : Pichak |