خاطرات سرخوشانه
آخه منو چه به تا این وقت شب بیدار بودنا ؟! هان ؟! آخه چه معنی میده بچه تا این موقع بیدار باشه ؟! خدا کنه هیچ کس به درد من مبتلا نشه ... نه ... اشتباه نکنین ... من مریض نیستم ... از دست این اپشار گرامی(جمع پشه خلاصه اینکه این پشه های نیمه محترم همین که بنده پام به حیاط میرسه مهمونیشون شروع میشه ! این میشه که این حقیر شبا حداکثر 3 ساعت خوابم میبره البته من شبا تنها کسی نیستم که بیدارم ... مامان هم چون به حیاط آرژی شدید داره از شدت تنگی نفس خوابش نمیبره ... اگر هم بخوایم کولر روشن کنیم اولا(که مهمتریم دلیل هم هست)پول برقمون سر به افلاک میکشه ! نمیدونم میدونین وقتی شب خواب نری چه احساس بدی به آدم دست میده ؟ انگار یکی داره رو مخت رژه میره و دلت میخواد تک تک موهاتو بکنی !!!!! ) خواب ندارم ... آخه ما توی حیاط میخوابیم ... برای صرفه جویی در مصرف برق کولر روشن نمیکنیم و این گرما رو به جون میخریم ... جناب پریزیدنت محترم باید یه جایزه ی ویژه واسه ما تعیین کنه .. بس که شهروندان صرفه جویی هستیم
...
... اولش که از شدت گرما خواب نمیرم ... وقتی خواب رفتم از شدت خارش اعضای محترم بدن از خواب بیدار میشم و برای تسکین این خارش خودمو به در و دیوار میکشونم بلکه یه ذره راحت بشم ولی این اپشار از رو نمیرن و اگه منو نخورن حداقل ویز ویزشونو میکنن !
... من بیچاره هم وقتی میبینم از پسشون بر نمیام بند و بساطمو جمع میکنم و میام توی خونه میخوابم و پنکه رو روشن میکنم ... ولی چون خوش خواب روی تخت انگار از خودش گرما تولید میکنه بازم خوابم نمیبره ...
... ثانیا مامان به باد کولر هم حساسیت داره !!! ... آخه یکی بگه چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
Design By : Pichak |