سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























خاطرات سرخوشانه

این پست یه پست مخصوصه ... حداقل واسه من ... همیشه پیش خودم این اعتقاد
رو داشتم که این وبلاگ مال منه و مخصوص خاطرات منه ... چه یک نفر بیاد
بخونه چه هزار نفر ، واسم هیچ فرقی نداره ... فقط چون چند نفر از دوستان و
داداشم آدرس وبلاگمو داشتن ، گاهی اوقات مجبور به یه مقدار سانسوریات
میشدم ... ولی در کل چیزایی که این تو نوشتم ، عینا مدل خاطراتیه که توی
دفتر خاطراتم مینویسم ... یعنی با همین شیوه ی نویسندگی و همین کلمات ...
درسته که گاهی اوقات جملاتم خطابی میشد ولی بیشتر از 95 درصد مطالبم رو
واسه خودم و دل خودم نوشتم ... واسه همین هیچ وقت نخواستم که به کسی خبر
بدم آپ کردم ... البته این اواخر معمولا خبر میدادم ... اونم واسه خاطر
بعضیا که بهم اعتراض میکردن و میگفتن چرا خبرشون نمیکنم ... پس لطفا بعضیا
(.....) فکر نکنن اعتراض من به خاطر اینه که وبلاگمو نمیخونن ... اعتراض
من فقط به خاطر بی وفایی بود ........
دچار یه جور نت زدگی شدید شدم ... مثل یه معتاد که بعد از یه مدت که مواد
مصرف کرد و فهمید هیچ فایده ای به جز بدبختی و ضرر واسش نداره ولی بازم
نمیتونه ترکش کنه و با اکراه و بی میلی مصرفش میکنه ... منم همینطوری شدم
... فقط در روز شاید 10 دقیقه میام کامی رو روشن میکنم و کامنتا رو چک
میکنم و میرم ... اونم فقط به خاطر اعتیاده که میام وگرنه هیچ علاقه ای
بهش ندارم ..........
یه روز وقتی فهمیدم شیراز هم انجمن وبلاگنویسان داره ، از خوشحالی داشتم
بال درمی آوردم ... چون عاشق همچین جمعی بودم ... ولی حالا دیگه یکی دو
جلسه ی گذشته رو با اکراه رفتم ... نمیدونم چم شده .................
سعی میکنم توی صحبتام و توی چهرم همون سمانه ی گذشته باشم ... با همون
شوخیا و همون شیطونیا که به خاطرش نسرین میخواد زبونمو کوتاه کنه ! ...
این خیلی بهم کمک میکنه ولی تا کی ؟‌ ...
فکر کنم به این میگن دپرسینگ از نوع حاد ! ...
اومدم که بگم من دارم میرم ... نمیدونم ... شاید همین فردا برگشتم شایدم دیگه هیچ وقت نیومدم نت ...
ایشالا جمعه 30 اسفند هم دارم میرم کربلا ... امیدوارم این سفر بهم کمک
کنه تا حداقل اگه نت نمیام ولی توی زندگی واقعی همون آدم شاد گذشته باشم
... چون این بی وفایی هایی که توی نت دیدم ، توی زندگی روزانم هم تاثیر
گذاشته و فکرمو مشغول کرده ..........
عید نوروز رو پیشاپیش به همتون تبریک میگم ... امیدوارم سال خوبی داشته باشین

خدانگه دار
سمانه

معبودم و آقایم ... از تو میخواهم به حق آن قدرتی که مقدر کردیش و با آن قضای خاصی که حتم کردیش و عنانش گرفتی و غالب شدی بر آنکه علیه او آن را اجرا کردی میخواهم که ببخشی برایم در این شب و در این ساعت هر جرمی و هر گناهی را که بزه کارانه و گنهکارانه مرتکب شدم و هر کار زشتی که پنهان کردیش و هر نادانی ای که به آن عمل کردم خواه آن را پنهان کردم یا اعلان مخفی کردمش یا آشکار و هر بدکاریش را که دستور ثابت کردن آن را دادی به گرامی نویسندگان.با آنانیکه موکلشان کردی به یادداشت آنچه می شود-صادر- از من و قرارشان دادی گواهانی بر من به همراه اعضا و جوارحم و بودی خودت نیز مراقب بر من از دنبال آنها و گواه بر آنچه پوشیده میماند از آنها و تو خود بودی که مخفی کردی آن را با رحمتت و پوشاندیش با زیاده بخششت و از تو میخواهم که فراوان و کامل کنی بهره ی مرا از هر خیری که فرستادیش با احسانی که برتر و فزون کردیش با نیکی پهناوری که گستردیش .........................
دعای کمیل بن زیاد
====================================
پ.ن: یه بنده خدایی بهم گفت از همه حلالیت بطلبم ... نمیدونم واسه خودش گفت یا جدی میگفت ! ... به هر حال دیدم حق با اونه و گاهی اوقات پیش اومد که با حرفم کسی رو ناراحت کردم (حداقل خودم اینطوری فکر میکنم) ... همینجا از همه عذرمیخوام اگه باعث ناراحتیشون شدم و میخوام که منو ببخشن ... آخه من یا میرم کربلا و شهید میشم یا حاجتمو میگیرم (اونایی که خیلی تیزن میفهمن منظورم چیه !!)

نوشته شده در یکشنبه 87/12/25ساعت 8:12 عصر توسط نظرات ( ) |


Design By : Pichak