خوب است هر چيز که تو را حقيقي تر و روشن تر کند خوب است هر چيز که تو را تر کند از چيزهاي خوب که ترين شوي عاليست حالا با اينکه هنوز تابستان به اوجش نرسيده اما مدار صفر درجه اتاق تنهائيم دم کرده است تنهاست بي رطوبت دريا خشک است بدون بازدم تو شايد منتظر کسي ست که شرجي کند اين مه گرفته غمگين را ، تمام ثانيه ها را ضجه خواهم زد تا شايد يک گوشه اين آب رنگ مرموز مکان غير قابل پيش بيني ملاقات من و تو باشد آن وقت آن را ابدي مي کنم آن روز و ساعت و ثانيه گل مي ريزم و قابش ميکنم به جاي دنج و دوري مي برم تا به کسي نشانش ندهم اين بار ديگر هيچ تابستاني چشم هاي مثل درياچه ام را خشک نخواهد کرد براي اينکه من تو را دارم همه چشمم زدند
.
سلامي دوباره براي ناگفته هاي دلت
با دست نوشته اي به روزم و چشم به راه نظرت
شاد و سالم باشي
فاطيما