• وبلاگ : خاطرات سرخوشانه
  • يادداشت : يه روز به ياد ماندني
  • نظرات : 64 خصوصي ، 37 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حسين 
    سلام عمويي ، بابا داداش اومده ديگه يادي از عمو نميکني ، خوفي ؟
    ببينم داداش برام چي اورده ؟
    عمويي سمانه به خدا سرم شلوغ بوده ، امتحانات شروع شده ، يک اتفاقي برام افتاد و ... تازه داداش بهم گفته بود تا من نيستم مواظب سمانه باش ، حالا که اومده بايد بسپارمت به خودش .
    از کي تاحالا عمه گلاب شده آبجي گلاب ؟!!! سمانه عمويي به خدا من به کسي نگفته بودم ، ببخشيد که بهت نگفتم ، حالا ديگه قهر نکن ديگه ، عيدي بهت نميدما .
    چقدر اينجا دلگيره ، شيراز هم اينطوريه ؟!!! راستي چند روز پيش داشتم يه فيلمي رو نگاه ميکردم که تو شيراز بازي کرده بودند ، واقعا قشنگه ، شيرازو نميگم که فيلمرو ميگم ، شوخي کردم شيراز شهر قشنگيه .
    مواظب خودت باش ، فعلا .