سلام دوست خوبم////////////ممنونم از محبتتون///////////[گل]
در ضمن اجازه ي ما هم دست خودتونه!
باز هم نغمه رفتن را سر دادي دختر
سلام عرض شددر كمال پرروي الان كامنت هاي خصوصي ات رو خوندم
ماشالا چقدر اتفاق اون روز كه گل خريده بودي واست افتاده.....منم يه بار يه شاخه گل رز خريده بودم واسه استادم كه سر راهم برم مطبش و بهش بدم......تو استگاه اتوبوس كه وايستاده بودم شونصد نفر چپ چپ بهم نگاه ميكردن ولي خوشبختانه هيچ كدومشون جرات نكرد كه متلك بندازه..........عزيزم اين فرهنگ جامعه مون سرتاپا عيبه..
چه انتظار عظيمي نشسته در دل ما
هميشه منتظريم و کسي نمي آيد
صفاي گمشده آيا
براين زمين تهي مانده باز مي گردد ؟
اگر زمانه به اين گونه پيشرفت اين است
مرا به رجعت تا آغاز مسکن اجداد
مدد کنيد که امدادتان گرامي باد
هميشه دلهره با من هميشه بيمي هست
که آن نشانه صدق از زمانه برخيزد
و آفتاب صداقت ز شرق بگريزد
هميشه مي گفتم
چه قدر مردن خوب است
چه قدر مردن
در اين زمانه که نيکي حقير و مغلوب است
خوب است
حميد مصدق...
سلام آبج جوووووووووونمآبجي باور كن الان از كتابخونه رسيدم خونه اگه بگم وقت واسه سر خاروندن ندارم باور نمي كني............جون ندارم تايپ كنم.............درگير كاراي اين پايان نامه ي كوفتي ام......شبا مثل ميت مي افتم رو زمين و خوابم ميبره و روزا هم مثل مرداي متاهل از كله صبح ميرم كتابخونه تا اين كوفتي رو تموم كنم...تموم نميشه لامصب...........من كه بهت گفته بودم تا آخر اين ماه و حداكثر تا هفته اول اسفند فرصت درست و حسابي ندارم و همه زندگي تعطيله......فقط پري روز بود كه به خودم استراحت دادم و به همه بچه هاي وبلاگ سر زدم........الان اين شكلي ام
حالا يه بوس به ابجي بده و منم دعا كن تا اين لامصبي رو سر وقت تحويل بدم تا نمره كم نگرفتم..........شوخي نيستا 4 واحد درسه.