• وبلاگ : خاطرات سرخوشانه
  • يادداشت : من در عروسي مامان و بابا !!!!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 12 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    من همون شب به بابابزرگم سپردم...همون طوري كه فر بابابزرگم ييهويي جور شد سفر شما هم حتما جور ميشه..البته اگه قسمت باشه كه ميشه. فردا هم بابابزرگم ميره لبنان............براش دعا كن كه بعد از مادربزرگم تمااااااام چشم و اميدمون به اونه...........نمي دوني كه چقدر عاشق هم بودناز دلش نمي اومد تنهايي بره ولي ما به زور فرستاديمش يفر تا دلش باز شه..............مادربزرگم فروردين امسال دومين سالي ميشه كه براي هميهش ما رو تنها گذاشته.

    در مورد اون مورد آپ نموده هم خودم ديدم