• وبلاگ : خاطرات سرخوشانه
  • يادداشت : من در عروسي مامان و بابا !!!!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 12 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    ممنونم از دعايي كه برام كردي و گفتي كه اميد واري توي اين دوره زمونه افكارم همينطوري بمونه يه جورايي عاقبت بخيري به اين دعا وابسته است.

    من دانشگاه شمال درس خوندم. آمل- بعد 3-4 سال كار كردم و به جايگاه شغلي دلخواهم توي تهران رسيدم و بسياري از مدارك آي.تي رو دوره گذروندم بعد اومدم تنهايي حوزه علميه قم كه درس بخونم اما الان توي دانشگاه درس مي دم و دو تا شبكه بزرگ كامپيوتري در قم زير دستمه. هر جي دارم از اين دارم كه خواستم درس حوزه بخونم. فقط خواستم و يك سال رو بيشتر نخوندم الان فقط پاي درس هاي عقيدتي و تفسير علامه جوادي آملي و اينها ميرم و بقيه روز تدريس و نظارت روي واحد آي.تي. اما هنوز هم هر چي دارم از اينه كه مي خوام اون درس ها رو تا مي تونم و وقت دارم بخونم. تازه باورتون نميشه كه من توي قم ازدواج هم كردم و الان همه چي مرتبه. شايد توي اين وضعيت به نظر بياد خيلي سخته ولي من به حدي احساس راحتي و رفاه مي كنم كه هر كسي بياد جاي من اين جال رو نداره و احساس ناراحتي خواهد كرد. چون خواسته هام رو رسوندم به درجات معنوي، انسانيت، كمال والاي انساني، حرمت خليفه ي خدا روي زمين نبايد با چيز هاي مادون از بين بره. من و همسرم واقعا اين چيز ها رو داريم رعايت مي كنيم برامون دعا كن و اين راه رو تست كن